شعری سروده ام از سمیم قلبم برای اقدس جونم:
آه
ای گهواره ی بی تاب
چرا گوزیدی بر لب الماس بنفش
دوستم داری؟ هان؟ هان؟
هان؟
چرا؟
رفتنی شد دل آهو سر جالیزار شمال
چرا آخه؟
هان؟
مگر من نبودم که رفتم سر کار
توی بانک خلوت
توی خلوت بانک
چرا رفتم وقتی بارانی نبود؟
چرا؟
هان؟
چرا؟
هان؟
آخه چرا.
THE END
1 comment:
lmao! that was great dude, lol!
Post a Comment